درتکمیل نقدی که بر مطلب هیس؛ دانشآموزها امتحان دارند، نوشته شد!
چندماه پیش کار ساخت یک مستند درباره #کنکور را شروع کردهبودیم.سوال اساسی از مصاحبهشوندگان دانشآموز سه چیز بود:
۱-دوازده سال از زندگیشان را با چه قیمتی عوض میکنند؟
۲-اگر مبلغی که برای دوازده سال زندگیشان انتخاب کردهاند، به آنها داده شود، با آن چه میکنند؟
۳-چرا میخواهند به دانشگاه بروند؟
جواب سوال سه حول موضوعاتی مثل «خدمت»، «کمال»، «دانایی» و «تاسیس کارخانه و…» بود.
جواب سوال یک هم در همه موارد مبلغ بسیار زیادی بود.
در جواب به سوال دو معمولا دوحالت پیش میآمد:
یا جواب حول موضوعاتی مثل«خوشگذرانی» و «خرید خانه و ماشین و…» بود یا حول «تاسیس کارخانه و…» و «خدمت».
اگر در پاسخ به سوال یک، حالت اول پیش میآمد(که اکثرا همین حالت پیش میآمد)، سوال بعدی این بود که چرا با این پول زیاد، بهدنبال تحقق اهدافی که از طریق دانشگاه درصدد رسیدن به آن هستند، نمیروند؟
اگر حالت دوم پیش میآمد، سوال بعدی این بود که حالا که همین هدفی که از راه دانشگاه رفتن درصدد رسیدن به آن هستند، با پول زیاد هم محقق میشود، آیا اگر آن مبلغ پول را بدست بیاورند، همچنان میخواهند به دانشگاه بروند یا نه؟چرا؟
پس از پرسیده شدن سوال، مصاحبهشوندهها بعد از مکثی نسبتا طولانی یا جوابی نداشتند یا به پاسخهای کلی روی میآوردند.مثلا پاسخهایی از جنس اینکه انسان اگر عالمتر باشد بهتر است یا هرچقدر پول داشته باشی نمیتواند جای دانش را بگیرد و…
فرآیند این مصاحبهها، فارغ از نتیجهاش، برای من خیلی جالب بود. ازین جهت که معمولا دانشآموزها نمیدانند چرا انقدر علاقه به دانشگاه رفتن دارند!
البته بنظر من دلیل این حجم از روی آوردن مردم به دانشگاه مشخص است! کار دولتی، طبقه اجتماعی بالاتر، فرار از #سربازی(یا تسهیل خدمت سربازی)، حقوق بالاتر و شاید دلایل دیگری از همین جنس، مشوق انسان برای رقابت بر سر کرسیهای دانشگاه است.
طبیعیست، وقتی انسان وارد رقابتی بشود، علاقهمند است که به بهترین نحو درآن رقابت برنده شود. پس علاقهمند میشود به رتبه بالای #کنکور – بدون توجه به اینکه برای رشته مورد نیاز به چه رتبهای احتیاج دارد – و شاید اصلا به این فکر نکند که به چه رشتهای احتیاج دارد!
وقتی رتبهکنکور تبدیل به هدف شد، #برق_شریف و #پزشکی_شهید_بهشتی و #حقوق_تهران به خودی خود ارزش پیدا میکنند! فارغ از اینکه فرد و جامعه به آنها چه نیازی دارند.
وقتی رتبهکنکور تبدیل به هدف شد و برق شریف و… به خودی خود با ارزش شدند، رقابت افزایش پیدا میکند و افزایش رقابت، منجر به انتخاب روشهایی برای گزینش افراد برای رسیدن به صندلی مورد نظرشان میشود و این، خود، رقابت را سختتر میکند.
حالا برای موفقیت در این سنجش، به تکنیکهایی برای پذیرفتهشدن در آن نیاز پیدا میشود و وقتی که تکنیکها همگیر شد، هرکس زودتر خودش را وارد رقابت کند و بیشتر درگیر تکنیکها بشود، موفقتر است، و بعد برای آموزش سریعتر و دقیقتر تکنیکهای جدید، موسسات تجاری-آموزشی پدید میآیند و موسسات تجاری-آموزشی که پدید آمدند، رقابت بیشتر میشود.
در این رقابت هرکس بیشتر بتواند خرج کند و به تبع آن، تکنیکهارا دقیقتر و بهتر یادبگیرد، موفقتر است. و اینگونه افرادی که استطاعت مالی کمتری دارند در معرض حذف قرار میگیرند.
هرچه موسسات تجاری-آموزشی بیشتر شوند، تعداد معلمهای پوشالی بیشتر میشود و…
هیس؛ دانشآموزها امتحان دارند!
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری