«عجبا! میخواهند با اندیشههائی که چکیدهی افکار ماسینیون، مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلّغان مسیحی در مصر، و افکار گورویچ، یهودی ماتریالیست، و اندیشههای ژان پُل سارتر، اگزیستانسیالیست ضدّ خدا، و عقائد دورکهایم، جامعهشناسی که ضدّ مذهب است، اسلام نوین بسازند!»
متن بالا بخشی از نامهی شهید #مطهری به امام خمینی پس از فوت دکتر #شریعتی است. این جنس انتقادات و نظرات درمورد دکتر شریعتی بسیار شنیده میشود.
یکی از دلایل مهم مطرح شدن این نقد، استفادهی بسیار زیاد دکتر شریعتی از نظریهها و نقل قولهای این اشخاص است.
هرجا که میخواهد در مورد غربزدگی روشنفکران مسلمان صحبت کند به مقدمهی سارتر بر دوزخیان زمین ارجاع میدهد و میگوید خود آنها اعتراف میکنند که روشنفکرانی برای تبلیغ عقاید غربی در شرق ساختند.
در نیایش میگوید:« من آرزو میکنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ما در این تنها کشور شیعهی جهان به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما فاطمه را آنچنان که سلیمان کتانی-طبیب مسیحی- شناسانده است و علی را آنچنان که دکتر ماسینیون کاتولیک توصیف میکند و …بفهمد و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمهی آثار این کفار رسمی توفیق یابند.»
بخشی از این ارجاعها به علت مخاطب دکتر شریعتی است. مخاطبی بسیار متفاوت با مخاطب روحانیان متعهد آنزمان. اکثریت مخاطبان دکتر شریعتی دانشگاهیان هستند.قشری که بیش از اینکه با متون دینی و قرآن و حدیث سروکار داشته باشند با آثار نویسندگان و اندیشمندان و هنرمندان غربی سروکار دارند.
برای گفتگو با این تشنگان حقیقت غافل نمیتوان جز با زبان خودشان حرف زد و از مشترکات شروع کرد. مشترکاتی که نباید به آنها نگاه صفر و صدی داشت. دکتر شریعتی از انتقادهای سارتر بر تمدن مدرن و استعمار استفاده میکند اما به هیچعنوان هستیشناسی و دیگر عقاید سارتر را نمیپذیرد و به وقتش نقدهایش را به او وارد میکند.
از نظریات مارکس برای تبیین بیعدالتی سرمایهداری استفاده میکند و جایی دیگر از معضلات ماتریالیسم دیالکتیک و نبود اخلاقیات در مارکسیسم میگوید(این انتقادها را میتوان در درس هشت اسلامشناسی یک مشاهده کرد). این استفاده از آثار «کفار رسمی» تنها وسیلهای برای شروع گفتگو است و متوقف شدن روی این ارجاعات و ندیدن دیگر سطوح اشتباه است.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین