فلسفه تاریخ مارکس
با تاملی بر پدیدار شناسی جان، ایدئولوژی آلمانی، دیالکتیک روشنگری و...

امیرحسین صالحی
(دانشجو دکتری جامعهشناسی)
۸ جلسه (۱۲۰۰ دقیقه)، ۳۰۰,۰۰۰ تومان
سهشنبهها: ۱۶:۳۰ تا ۱۹ (شروع از ۲۳ خرداد)
ظرفیت محدود است…
حضوری، آنلاین، آفلاین
>>> اکنون ما در ترم دوم، خواهیم که به ریشه های هگلی مکانیزم فکری مارکس باز گردیم و برای تبیین همان مقدمات ما ناگزیریم که به قسمت «دین» در کتاب پدیدارشناسی جان هگل باز گردیم. یعنی نقطه ی آغاز را باید آگاهی آگاه به خویشتنی بگذاریم که اکنون در قالبی بیرونی به تعین رسیده است. سراسر بخش دین کتاب مذکور در باب چگونگی قالب های بیرونی تعین آگاهی آگاه به خویشتن است- ما به ترم های هگلی آگاهیم و می دانیم که هگل در اینجا نه از آگاهی بلکه از جان یا همان Geist صحبت به میان می آورد، اما ایضاح این تفاوت بماند برای کلاس، چرا که این ایضاح به مقدماتی طولانی احتیاج دارد که کل ترم دوم فلسفه ی تاریخ مارکس را شامل می شود. از اینرو در این ترم عمده ی تمرکز ما حرکتی است که هگل از دین طبیعی به دین وحیانی طی می کند. ما باید تبدل راز نان و شراب را به راز گوشت و خون تا انتها پی بگیریم و در این میان ما از آیین نیایش باکوسی به اسطوره و از اسطوره به تراژدی و از تراژدی به کمدی و از کمدی به نبی در دین وحیانی حرکت می کنیم. لذا خواندن نمایشنامه های یونانی در طول این ترم از جمله منابع آموزشی این ترم است و بر همه ی افراد شرکت کننده واجب است مراجعه به یونان باستان.
ارتباط دین هگل و مقدمات برنهنده ی فلسفه ی تاریخ مارکس از آنجا لازم می آید که باید آن مقدمه ی اول مارکس نه ایده آل بلکه واقعی باشد. مقدمه ی اول یا همان احتیاجات اولیه و رفع آن احتیاجات توسط ابزار، خود آگاهی ای را پیش از خود الزام می آورد تا چونان فرض فوئرباخ صرفا صورت ایده آل فرضی یک نفر نباشد و وجهه ای تاریخی داشته باشد. دین در منطق هگل، فرآوری همان امر ضروری یا مطلق است که به خویش دانستگی دارد، دانستگی ای مطلق و این اطلاق دانستگی امر ضروری است که در برون ذاتیت خود تاریخ را به مثابه «ُفریب» عقل بر می نهد. این فریب را می توان به بهترین حالت همان دوگانه ی آگاهی طبیعی و اجتماعی مارکس تعبیر کرد و ما باید ببینیم که تفسیر دین هگل در مقدمات ماتریالیسم تاریخی مارکس چگونه به فهم بهتر این مقدمات کمک می کند.
فلسفه تاریخ مارکس
عمده تمرکز ما در ترم اول کلاس، توضیح مقدماتی بود که مارکس برای توضیح فلسفه ی تاریخ خود ارائه کرده بود. او این مقدمات را در تقابل با هگلیان ( پیر و جوان) ارائه کرده بود. با این اضافه که مقدمات وی بر خلاف نمونه های فوئرباخی و ... واقعی است و از ایده نشأت نگرفته است. برای ایضاح واقعیت او سه مقدمه «منطقی» را بر شمرد: اول اینکه انسان به مثابه انسان در جهت رفع حوائج اولیه اش اقدام می کند و برای تکرار روزمره ی این معیشت علاوه بر بخت و اقبال به عقلانیت هم وابسته است، که این عقلانیت ابزار را برایش به ارمغان دارد. در این طرز تفکر ابزار هر آنچیزی است که بتواند چیزی را بصورت تکرار پذیر تولید کند. در مقدمه ی دوم، این احتیاجات اولیه و رفعشان توسط ابزار وی را به احتیاجات جدید می کشاند که این احتیاجات جدید تداوم احتیاجات اولیه است و بنابراین ادامه ی همان ها هم است. در رانه ی سوم ما می رسیم به ایضاح زندگی خانوادگی بشر که این زندگی خانوادگی، اولین شکل حیات اجتماعی هم است که در تولید شده از قسمی از تقسیم کار طبیعی ( جنسی) است که مرد بودگی و زن بودگی را چونان «ابزار» تولید و تکرار نسل بشر بر می نهد.
در واقع این سه رانه، نه سه رانه ی پشت سر هم آینده ی زمانی نیست بلکه سه رانه ی اولیه زندگی بشر هستند و صرفا تقدم و تاخر منطقی دارند و نه تاریخی. این شکل پیش تاریخ زندگی بشری را بر می سازد و بدین طریق آگاهی برساخته شده از اجتماع، به مثابه جمعیتی که حیات را به شکل خویش تضمین می کند برسازنده ی دوگانه ی آگاهی، به مثابه آگاهی طبیعی و آگاهی اجتماعی است. در واقع این شکل جمعیت است که آگاهی را به مثابه همین دوگانگی برمی نهد، در نتیجه باید گفت که انسان به مثابه انسان تاریخمند همواره در دوگانه طبیعت/ اجتماع بسر می برد، چرا که نسبت این آگاهی به خود انسان پیشینی می-شود. زیرا که انسان به مثابه انسان هیچ گاه به صورت غیر اجتماعی تعریف نمی شود و در نتیجه ی این مقدمه ی ضروری، ما اشکالی از خیال و تصور را در طبیعت می توانیم در یابیم که این خیال اجتماعا متعین، طبیعت را در اولین آگاهی ورزی اش جولانگاه خدایان اسطوره ای و در نتیجه باورپذیر و توامان ترسناک برای انسان جلوه می دهد. بدین طریق است که مارکس جواب فوئرباخ را می دهد و رانه ی اولیه ی او که تبیین اولیه را بر مبنای ترس می-گذارد، بواقع برآمده از نظامی الهیاتی می بیند که در دوگانگی آگاهی طبیعی و اجتماعی رخ می نماید. >>>